بعضی عشق ها حسرت های فراموش ناشدنی اند
یک شب از کنار کسی که خوابیده ای بلند
میشوی روی مبل مینشینی
سیگاری روشن میکنی
به یاد می آوری ...چشمانت
لبریز اشک می شوند دوباره به تخت
باز میگردی
پدر، تو تپش قلب خانه ای؛ وقتی هر صبح، با تلنگر عشق
از خانه بیرون میروی و با کشش عشق، دوباره باز میگردی
تو را به من هدیه دادند و من امروز، تمامی خود را
به تو هدیه خواهم کرد؛ اگر بپذیری
امروز بی نهایت دلتنگ پدر هستم
تقدیم به همه بابا های خوب دنیا